شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب........
شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب........

عبدالله بن الحسن(ع)

عبدالله بن الحسن(ع)


غیرت خاکسترش رنگ دگر داشت

شعله بال و پرش میل سفر داشت

آن که در این یازده سال یتیمی

تا که عمو بود انگار پدر داشت

از چه بماند در این خیمه خالی

آْن که ز اوضاع گودال خبر داشت

گفت: به این نیزه خشک و شکسته

تکیه نمی زد عمو یار اگر داشت

رفت مبادا بگویند غریب است

یاکه بگویند عمو کاش پسر داشت

آمد و پیشانی زخمی شه را

از بغل دامن فاطمه برداشت

در وسط بهت دلشوره زینب

شکر خدا دست، یعنی که سپر داشت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد