شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب........
شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب

شهرگل وگلاب........

نمونه سوال درس دینی

ما دراین وبلاگ نمونه سوالات دینی دوم راهنمایی راقرارداده ایم برای مشاهده به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

دهمین جشنواره ی گل وگلاب نیاسر

همزمان با آغاز فصل گلچینی دهمین جشن گل محمدی و آیین سنتی گلابگیری شهرستان کاشان در کهن باغ شهر ایران ،شهر نیاسر آغاز شد.

دهمین جشن گل محمدی وآیین گلاب گیری سنتی در نیاسر کاشان آغاز شد


همزمان با آغاز فصل گلچینی دهمین جشن گل محمدی و آیین سنتی گلابگیری شهرستان کاشان در کهن باغ شهر ایران ،شهر نیاسر آغاز شد.



ادامه مطلب ...

مشخصات کاشان نیاسر

شهر کاشان واقع در استان اصفهان است. از نظر تاریخی وباستانی شهر کاشان بسیار غنی و کهن است. در شهر کاشان آثار باستانی و تاریخی مثل: آبشار نیاسر، شهر زیرمینی نوش آباد، روستای ابیانه، غار نیاسر، دریاچه نمک آران و بیدگل و تپه های سیلک وجود دارد که می تواند هر گردشگر یا توریست را به آنجا جذب کند.

غار نیاسر


ادامه مطلب ...

خواص زرد الو

خواص زردآلو

خواص زردآلو

زردآلو و خواص مفید آن
 
زردآلو یک منبع بسیار خوب از ویتامین A و کاروتن ها است. کالری کمی دارد اما منبع غنی ای از فیبرهای رژیمی، ویتامین ها و املاح معدنی است. به بینایی بهتر کمک می کند و از بدن در برابر ابتلا به انواع سرطان ها محافظت می کند.

 
زردآلو
 

 

ادامه مطلب ...

داستان

با سلام ,
خدا جان , حرفهایم را توی نیم ساعت باید براتان بنویسم
خودتان میبینید که برای پیدا کردن هر کدام از حرف ها روی این صفه کلید چقدر عرق میریزم
خداجان , از وقتی پسر همسایه پولدارمان به من گفت که شما یک ایمیل داری که هر روز چکش میکنید هم خوشحال شدم , هم ناراحت
خوشحال به خاطر اینکه می توانم درد دلم را بنویسم
و ناراحت از اینکه ...........

ادامه مطلب ...

داستان کوتاه

خنده تلخ سرنوشت

بهترین داستان های کوتاه از بهار-بیست dastan.bahar-20.com

داستان زیبای خنده تلخ سرنوشت

شروع:
نفس عمیق کشیدم و دسته گل رو با لطیف ترین حالتی که می شد توی دستام نگه داشتم
هنوز یه ربع به اومدنش مونده بود
نمی دونستم چرا اینقدر هیجان زده ام
به همه لبخند می زدم
آدمای دور و بر در حالی که لبخندمو با یه لبخند دیگه جواب می دادن درگوش هم پچ پچ می کردنو و دوباره می خندیدن
اصلا برام مهم نبود
من همتونو دوست دارم
همه چیز به نظرم قشنگ و دوست داشتنی بود
دسته گل رو به طرف صورتم آوردم و دوباره نفس عمیق کشیدم
چه احساس خوبیه احساس دوست داشتن
به این فکر کردم که وقتی اون از راه برسه چقدر همه آدما به من و اون حسودی می کنن
و این حس وسعت لبخندمو بیشتر کرد
تصمیم خودمو گرفته بودم , امروز بهش می گم , یعنی باید بهش بگم
ساعتمو نگاه کردم : هنوز ده دقیقه مونده بود
بیچاره من , نه, بیچاره به آدمای بدبخت می گن ... من با داشتن اون یه خوشبخت تموم عیارم
به روزای آینده فکر می کردم , روزایی که من و اون
دو نفری , دست توی دست هم توی آسمون راه می رفتیم
قبلا تنهایی رو به همه چیز ترجیح می دادم ولی حالا حتی از تصور تنهایی وقتی اون هست متنفر بودم .
من و اون , می تونیم دو تا بچه داشته باشیم
اولیش دختر ... اسمشم مثلا نگار .. یا مهتاب
مثل دیوونه ها لبخند می زدم , اونم کنار یه خیابون پر رفت و آمد ... ولی دیوونه بودن برای با اون بودن عیبی نداره
خب دخترمون شبیه کدوممون باشه بهتره ... شبیه اون باشه خیلی بهتره اونوقت دوتا عشق دارم
دومین بچه مون پسر باشه خوبه ... اسمشم ... اهه من چقدر خودخواهم
یه نفری دارم واسه بچه هامون اسم می ذارم ... خب اونم باید نظر بده
ولی به نظر من اسم سپهر یا امید یا سینا قشنگتر از اسمای دیگه اس
دوس دارم پسرمون شبیه خودم باشه
یه مرد واقعی ...
به خودم اومدم , دو دقیقه به اومدنش مونده بود
دیگه بلااستثنا همه نگاهم می کردن , شاید ته دلشون می گفتن بیچاره ... اول جوونی خل شده حیوونکی
گور بابای همه , فقط اون ,
بعد از دو ماه آشنایی دیگه هیچی بین ما مبهم و گنگ نبود
دیوونه وار بهش عشق می ورزیدم و اونم همینطور
مطمئن بودم که وقتی بهش پیشنهاد ازدواج بدم ذوق می کنه و می پره توی بغلم
ولی خب اینجا برای مطرح کردن این پیشنهاد خیلی شلوغ بود
باید می بردمش یه جای خلوت
خدای من ... چقدر حالم خوبه امروز ,
وای , چه روزایی خوبی می تونیم کنار هم بسازیم , روزای پر از عشق , لبخند و آرامش
عشق همه خوبیا رو با هم داره , آرامش , امنیت , شادی و مهم تر از همه امید به زندگی .
بیا دیگه پرنده خوشگل من ..
امتداد نگاهم از بین آدمای سرگردون توی پیاده رو خودشو رسوند به چشمای اون .
خودش بود ... ...
.............. ........

لطفا برای خواندن بقیه داستان به بخش ادامه مطلب مراجعه کنید

 

ادامه مطلب ...